داره بارون میاد. هوا، هوای بهاره گرچه هنوز زمستونه.
گاهی با خودم فکر می کنم چرا توی زمستون گاهی که بارون می باره اینقدر حس بهار بودن به آدم دست می ده.
فکر کنم فقط به دل آدم ربط داشته باشه امروز علی رغم دل گرفته آسمون احساس خوبی دارم
حس می کنم باید زندگیمو مرور کنم، خواستن ها و نخواستن هامو، آرزوها و اهدافمو و همه اونچه که برام مهم بوده اما امروز فراموش شده.
اما واقعیت اینه که حس می کنم وقتی خیلی در دسترس باشی فراموش میشی به قول بزرگی که می گه: بارون نباش که دائم خودتو به شیشه بزنی و کسی نبیندت برف باش تا آرزو کنن بباری!
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
نظرات شما عزیزان:
قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت |